داشتم به آ. میگفتم که این امتحان تافل استعارهای از کل زندگی ما شده، خودمان و فکرمان را کج و معوج میکنیم که در قالبهاش جا شویم، وقتی که میپرسد "What was your most impressive memory?" اصلا مهم نیست لحظهی عمیق زندگی تو کی بوده و چه بوده، نگاه کردن دو نفره به فرود دو پرنده (و به طرز عجیبی موزون با آهنگ کلهر) مهم نیست، سرو سر خیابان که چپ و راست میشود در باد مهم نیست، آن لحظهی بعد از فتح قله، که کله کردید سمت پایین مهم نیست. مهم این است که در ۴۵ ثانیه جواب بدهی، مهم خودت نیستی، مهم جواب توست، مهم قالبی است که می خواهی خودت را با آن تعریف کنی.
تمام دو روز را در منزل ویران اقامت کردم، چه قدر احمقم من، همیشه و همیشه و همیشه. چه خیالی با خود میکردم؟ انگار دنیا قرار است با ذهن کودک من خودش را تنظیم کند.
فکر کنم وا بدهم، خودم را که نمیتوانم نه تحمل کنم و نه عوض، همین تکههای خردشده را میریزم به قالبهای مرسوم، به مردم نشان میدهم، گور بابای حقیقت هم کرده.
مهم ,لحظهی ,نیست، ,خودت ,زندگی ,کنم ,مهم نیست ,مهم نیست، ,همیشه و ,و همیشه ,که در
درباره این سایت